جان زینب به لب رسید     ای رسیده به علقمه کی می آیی عباس (۲) ای قرار  دل علی           دل به تو بسته فاطمه کی می آیی عباس (۲) برگردان : قلب بی کینه   عشق در سینه     آب و آیینه کی…

نوحه های زیبای تاسوعای حسینی

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو بوی یاس جانمازترمه ی مادربزرگ با اینا زمستونو سر می کنم با اینا خستگی مو درمی کنم شادی شکستن قلک پول وحشت کم شدن سکه…

شعر بوی عیدی (شهیار قنبری)

آبی نبود اگر که تو دریا نمی شدی مشکی نبود اگر که تو سقّا نمی شدی   حالا که  مثل نور شدی و قمر شدی ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی   این تیر با نگاه نظر می…

اشعار تاسوعای حسینی

کاروان رفته بود و دیده من همچنان خیره مانده بود به راه خنده میزد به درد و رنجم , اشک شعله میزد به تار و پودم , آه   رفته بودی و رفته بود از دست عشق و امید زندگانی…

کاروان رفته بود و دیده من (فریدون مشیری)

از بس کف دست بر جبین کوبیدم تا بگذرد از سرم، پریشانی من   نقش کف دست! محو شد، ریخت به هم شد چین و شکن، به روی پیشانی من   ***   او مظهر عشق بود و من مظهر…

از بس کف دست بر جبین کوبیدم (کارو دردریان)

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟ خانه بر هم زدن این دل دیوانه ز چیست؟ گر نه آشفتگی این دل مسکین طلبی الفت زلف پریشان تو با شانه ز چیست؟ هرکسی از لب لعلت سخنی میگوید چون…

بازی زلف تو امشب (توحی شیرازی)

مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده.   می شناسد آن نهان بین نهانان (…

مرغ آمین/ شعری از نیما یوشیج

ترا کز نیکوان یاری نباشد مرا نزد تو مقداری نباشد نباشد دولت وصلت کسی را وگر باشد مرا باری نباشد ترا گر کار من دامن نگیرد ز بخت من عجب کاری نباشد گلی نشکفت باری این زمانم اگر در زیر…

ترا کز نیکوان یاری نباشد (انوری)

 عاشقی محنت بسیار کشید تا لب دجله به معشوقه رسید نا شده از گل رویش سیراب که فلک دسته گلی داد به اب نازنین چشم به شط دوخته بود فارغ از عاشق دلسوخته بود دید در روی شط اید به…

محنت بسیار (ایرج میرزا)

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی ، اما ،‌اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی   انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز…

شعر زیبای قاصدك (مهدي اخوان ثالث)

همرهان رفتند و من از کاروان جا مانده ام وای من کز کاروان رفته بر جا مانده ام دوستان با صفا رفتند و من دربین خلق چون صفا و راستی مهجور و تنها مانده ام هردم از سرگشتگی چون گرد…

همرهان رفتند و من از کاروان جا مانده ام (امیری فیروزکوهی)

 تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست   اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم فغان که در کف من اختیار باید و نیست   چو شام غم دلم اندوهگین…

گریه ی بی اختیار (رهی معیری)

در سجده آنچه خواست علی مستجاب شد محراب پر ز خون دل بوتراب شد سیمرغ عشق، از قفس آزاد گشت باز آری قسم به کعبه، علی(ع) کامیاب شد لرزان اساس خلقت و سرگشته کائنات جانها ز داغ او، همه در…

اشعار شبهای قدر

گل بریزید فرشته ها، پای قدوم مجتبی شادی کنید آمده  شب شادی زهرا ومرتضی   درشب عیدمجتبی،جشن وطرب شده بپا شادی کنید آمده شب شادی زهرا ومرتضی   از آسمون تابه زمین، فرشته ها گرفته صف به زیرلب زمزمه سرود…

اشعار میلاد امام حسن مجتبی (ع)

سلام ای بی وفا،ای بی ترحم سلام ای خنجرحرفای مردم سلام ای آشنابا رنگ خونم سلام ای دشمن زیبای جونم بازم نامه میدم با سطر قرمز آخه این بارشده من با تو هرگز نمی خوام حالتو حتی بدونم تعجب می…

سلام اي بي وفا،اي بي ترحم (مریم حیدر زاده)

واقف نگشته بودم از بیوفایی تو تا روز رفتن جان یعنی جدایی تو دستی ز سینه ی من سوی فلک نبردی ای ناله سوخت جانم از نارسایی تو در وادی محبت گمگشتگان شوقیم ای کوکب هدایت کو روشنایی تو ای…

واقف نگشته بودم از بیوفایی تو (عاشق اصفهانی)

مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست مرا به سوی خودش می کشد چنان نفسم که…

اشعار ماه مبارک رمضان

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست کو کسی کو به دل و دیده خریدار تو نیست دور کن پرده ز رخسار و رقیب از پهلو که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست در تو حیرانم و آنکس که…

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست

این یاس زیبای دامن نرگس ، یا طاووس اهل بهشته که شـد نگیـن یـا بقـیه الله ، زیـنت پـرای فرشته خیمه سبزشه باغ گل یاس وقت نماز خیلی شبیه زهراس قد و بالاش قیامته به قرآن شـجاع و پهلوونه مثل…

اشعار ولادت حضرت مهدی (عج)

سرم دادی و سامانم ندادی به جز بخت پریشانم ندادی خدایا هرچه اشک اندر جهان بود به من دادی و دامانم ندادی چو شمع کاروان آواره ماندم شبم دادی شبستانم ندادی دلی خونین به من دادی چو غنچه ولی لبهای…

سرم دادی و سامانم ندادی (بهادر یگانه)

زندگی محروم تکرارست و بس چون شرر این جلوه یک بارست و بس از عدم جویید صبح ای عاقلان عالمی اینجا شب تارست و بس از ضعیفی بر رخ تصویر ما رنگ اگر گل میکند بارست و بس غفلت ما…

بیدل دهلوی

دوباره آمد از راه بهار سبز و زیبا جوانه زد درختان در ده کوچک ما پروانه ‏های رنگی می‏رقصند روی گل ها در دشت و در بیابان در باغ های زیبا مادربزرگ خوبم دوباره سفره چیده هفت سین سفره گوید…

 چند گویی که چو هنگام بهار آید گل بیارید و بادام به بار آید روی بستان را چون چهره ی دلبندان از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید این چنین بیهوده ای نیز مگو با من که مرا از…

شعر نوروزی,اشعار نوروزی

  بوی جوی مولیان آید همی   بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید…

رودکی

 بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال…