از بس کف دست بر جبین کوبیدم تا بگذرد از سرم، پریشانی من   نقش کف دست! محو شد، ریخت به هم شد چین و شکن، به روی پیشانی من   ***   او مظهر عشق بود و من مظهر…

از بس کف دست بر جبین کوبیدم (کارو دردریان)

مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده.   می شناسد آن نهان بین نهانان (…

مرغ آمین/ شعری از نیما یوشیج

 عاشقی محنت بسیار کشید تا لب دجله به معشوقه رسید نا شده از گل رویش سیراب که فلک دسته گلی داد به اب نازنین چشم به شط دوخته بود فارغ از عاشق دلسوخته بود دید در روی شط اید به…

محنت بسیار (ایرج میرزا)

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست کو کسی کو به دل و دیده خریدار تو نیست دور کن پرده ز رخسار و رقیب از پهلو که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست در تو حیرانم و آنکس که…

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست

  بوی جوی مولیان آید همی   بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید…

رودکی