مرتبط با این مطلب امروز در نایت ملودی ![]() عکس و بیوگرافی بازیگران فیلم سینمایی چرا گریه نمیکنی ![]() جواب سوالات دایی بهادر در بازی خواستگاری ![]() بازیگر نقش گلنار در سریال گیلدخت ![]() دانلود استیکر واتساپ خنده دار برای ایفون ![]() سفر به مریخ چقدر طول میکشد؟ ![]() بهترین فیلم های جشنواره فجر ۱۴۰۲ ![]() طرز تهیه لوکوم پرتقال ![]() طرز تهیه سیر سیاه روی بخاری ![]() نقد فیلم عروسی مردم ![]() علت قتل داریوش مهرجویی و همسرش – قاتل که بود؟ ![]() طرز تهیه کله جوش با ماست و بادمجان ![]() فال عطسه تایلندی ![]() چه حرکاتی در بدنسازی باعث افزایش قد میشود؟ ![]() طرز تهیه موچی شکلاتی ![]() بررسی فیلم سینمایی سنگدل ۲۰۲۳ ![]() داستان سریال عقرب عاشق ![]() جاهای دیدنی تبریز و اطراف آن ![]() طرز تهیه روغن دنبه ![]() فیلم سینمایی شهر هرت با بازی پژمان جمشیدی ![]() طرز تهیه شیرینی اسکار گردویی و کنجدی چی شده؟ چرا ما این طوری شدیم؟ چرا شادیهامون الکی شدن؟ چرا هیچ کس از ته دل نمیخنده؟ چرا بین آدمها اینقدر فاصله افتاده؟ چرا باید یه اتفاق خیلی مهمی بیفته یا خرج هنگفتی بشه تا ما برای چند لحظه یا در نهایت برای یه روز خوشحال باشیم؟ چرا دیگه چیزای ساده ما رو شاد نمیکنن؟ چرا از اتفاقات کوچک لذت نمیبریم؟ علت کجاست؟ چاره چیه؟ به نظر تو ممکنه کسی یا چیزی زندگی ما رو تحتالشعاع قرار داده و لذت زندگی رو از ما گرفته باشه؟! یا شایدم … نکنه که ما آدمای خیلی سطحی شدیم؟ نکنه دیگه چشمهامون قشنگیهای دنیا رو نمیبینن؟ گوشهامون حرفها و صداهای خوب رو نمیشنون؟ نکنه اونقدر درگیر کار و تجملات زندگی شدیم که زیباییهای دور و برمون رو نمیتونیم ببینیم؟ یعنی این زیباییهای تصنعی و ظاهری که هر روز رو دست هم می یان، ما رو از دیدن زیباییهای واقعی و طبیعی غافل کردن؟ چرا صدای بارون دیگه دل ما رو نمیبره؟ چرا دیگه هوس نمیکنیم زیر بارون راه بریم؟ چرا دیگه برای دیدن رنگینکمان سرهامونو بالا نمیکنیم؟ چرا دیگه دنبال پروانهها نمیدویم؟ چرا برای دیدن دوستان و فامیل ذوق نمیکنیم؟ چرا از دور هم بودن و گفتن و شنیدن و خندیدن اجتناب میکنیم؟
میگن از وقتی که مهمونخونه یا به عبارت امروزیتر، سالن پذیرایی تو خونهها به صورت مجزا ساخته شد دیگه رفت و آمدها محدود شد، فاصلهها زیاد شد و آدما کمتر دور هم جمع می شن. میدونی چرا؟ چون تشریفات زیاد شد. دیگه رفت و آمدها مثل قدیم نیست که، مثلا اگه امروز دوستی یا حتی خواهر و برادری بخوان با هم معاشرت کنن باید همه بساط پذیرایی جور باشه. از بهترین نوع میوه و شیرینی بگیر تا …. شام و دسر. ولی قدیما این خبرا نبود، یه چای بود و یه نون و پنیر و هزار تا دل خوش. دلهای خوشی که از سادگی نشات میگرفت، از بیپیرایگی! چشم و همچشمی نبود، مبلمان و پارکت و سرامیک نبود، کسی به فکر ست کردن پرده و رومبلی و فرش نبود … همه تزیینات خونه یه قالی بود و چند تا پشتی و یه سماور که همیشه جوش بود و منتظر مهمون! آخه چقدر گوشهگیری؟ چقدر کار؟ چقدر جدیت؟ تو اصلا از زندگی چی میخوای؟ بذار چیزی رو که تو زندگیهای امروز اکثر ما عادی شده رک و راست بهت بگم: تا سه سالگی که هیچی، بعدش میفرستنت مهدکودک، بعد مدرسه، بعدش باید بری دانشگاه و در آخر، کار و کار و کار! خودت خسته نشدی از این زندگی؟ تو زندگی میکنی که کار کنی یا کار میکنی که زندگی کنی؟! الان توی این دور و زمونه، ما بیشتر کار میکنیم تا زندگی! هدفمون شده کار کردن. اگه کار دوم و سومی هم پیش بیاد قبول میکنیم. خوب بعد از این همه کار قراره چی عایدمون بشه؟ بیشتر درآمدمون میشه خرج رخت و لباس و گوشی موبایل و کامپیوتر و اتومبیلمون! به جای اینکه بیشتر به خودمون و سلامتی جسم و روحمون برسیم، خرج چیزایی میکنیم که باید در جهت راحتی ما استفاده بشن! شدیم بنده و اسیر لوازم زندگی. اونقدر که به فکر انواع و مدلهای مختلف این چیزها هستیم و براشون هزینه میکنیم، برای خودمون ارزش قایل نیستیم. حتما باید سلامتیمون به خطر بیفته تا قدرشو بدونیم؟ اونوقت هر چقدر هم که خرجش کنیم و دوا درمون کنیم مثل اول نمیشیم! برای ما آدما، ارزش دو چیز بعد از اینکه از دستشون بدیم مشخص میشه: اول سلامتی و دوم عشق. این دو قابل جبران نیستن، به هیچ قیمتی هم در هیچ بازاری فروخته نمیشن و دردشون تا ابد باهامون میمونه! ولی چرا باید اینجوری باشه؟ یه وقتهایی لازمه که یه صفایی به خودت و زندگیت بدی! به اطرافیانت هم توجه کن. محبتت رو ازشون دریغ نکن. هیچ میدونی چند نفر از دیدن تو خوشحال میشن و دوست دارن که چند دقیقهای رو در کنار تو بگذرونن؟ حداقل این فرصت رو به اونا بده! تو در روز چند ساعت رو با خانوادت هستی؟ آخرین باری که باهاشون رفتی سینما یادت میآد؟ تا حالا به ایجاد انگیزه و برنامهریزی برای بچههات فکر کردی؟ چند روز در هفته با بچهها میری پارک؟ تا حالا باغوحش بردیشون؟ یا فقط به برنامههای مستندی که در تلویزیون نشون داده میشه اکتفا میکنی؟ آخه ما که خودمون تو خونههای حیاطدار بزرگ شدیم چرا بچههامونو تو این آپارتمانها حبس میکنیم؟ درسته که امکان زندگی در خونههای ویلایی برای همه وجود نداره ولی پارکها و مکانهای تفریحی داخل و خارج شهر رو که ازمون نگرفتن! تو خودت به غیر از مسیری که هر روز تو هوای آلوده و دود و دم، از خونه تا محل کار یا تا دانشگاه طی میکنی، به منظور دیگهای هم از خونه میزنی بیرون؟ ورزش میکنی؟ کوه میری؟ چرا کولهبار سفر رو اونقدر سخت میبندی؟ دیگه مسافرت ها شدن اینترنتی! از این سایت به اون سایت! نه تحرکی، نه فعالیتی! نگو که وقت کافی نداری یا اینکه این کارها خرج داره و هزینه میخواد و از این حرفا! تو اراده کن، همت کن، همه چی جور میشه!!!
سادگی را دست کم نگیر. تو شروع کن تا بقیه هم از تو یاد بگیرند
خدا وکیلی تا حالا به این فکر کردی که: اگه توی طبیعت بکر و دست نخورده کوهستان، جنگل یا کویر (بسته به روحیه خودت) باشی، حس و حال بهتری داری یا در یه هتل فوقالعاده شیک و لوکس؟ وقتی کنار رودخونه یا دریا نشستی بیشتر احساس آرامش میکنی یا وقتی که کنار استخر، صدای آبی رو که از تسویهها بیرون میآد میشنوی؟ وقتی به چشمهای معصوم یه کودک نگاه میکنی بیشتر تحت تاثیر قرار میگیری یا موقعی که قیافههای اجق وجق مدلها و مانکنها رو میبینی؟ تو کدوم یک از این موارد، بیشتر میتونی خدا رو حس کنی؟! بله … آرامش، شادی و لذت واقعی جایی است که خدا حضور داشته باشه!!! اگه تو بهترین و مجللترین خونه و ماشین و ویلا و … رو داشته باشی، باز هم راضی نمیشی! باز هم کمبود یه چیزی رو احساس میکنی ولی اکثر مردم از این واقعیت غافلند. روح انسان کمال طلبه! و کمال آن، نزدیکی و رسیدن به معبوده. ولی تو اونقدر سر خودتو شلوغ کردی که حتی نمیتونی حرف خودتو، صدای درونت رو بشنوی! دور و برت رو خلوت کن! با خودت خلوت کن! به این فکر کن که آخرش چی؟ آخرش باید کجا بری؟ آنقدر کار کن و جدی باش که خودت و خانوادهات و خداتو از دست ندی!!! میخوام یه توصیه بهت بکنم، خیلی دوستانه: خودت رو اسیر زندگی نکن! از امکانات زندگی در حدی استفاده کن که حاجت تو رو برآورده کنن نه اینکه تو سلامتیت رو برای اونا خرج کنی! مطمئن باش که هر چی بیشتر خرج کنی کمتر داری! خودتو از بند تشریفات و تجملات رها کن! به خودت برس! به همین سادگی. بیشتر بخون، بیشتر بیاموز، غذایی رو که دوست داری بخور، به سفری که دوست داری برو و خلاصه اینکه برای پول و شهرت و روز مبادا، خودتو خرج نکن. امروز رو دریاب چون ممکنه که آخرین روز باشه! ساده زندگی کن و از سادگی لذت ببر. بدون که: زیباترین پوششها، لباسهای ساده هستن. پس سادگی رو دست کم نگیر. تو شروع کن تا بقیه هم از تو یاد بگیرن. اینطوری میشه فرهنگ ساده زیستن رو رواج داد و حظ زندگی رو برد. نظرات |