نایت ملودی » سرگرمی » نایت پلاس » بادیگارد معروف ۲afm را بیشتر بشناسید!

بادیگارد معروف 2afm را بیشتر بشناسید!

محمود گودرزی را بیشتر از زمان ختم زنده یاد مرتضی پاشایی می شناسند،کسی که با چهره متفاوت خود مدتها بر سر زبان ها افتاده بود. در گفتگوی مفصلی که با او و بادیگارد مخصوص مرتضی پاشایی انجام شده است آنها را بیشتر بشناسید.

بهمن بابازاده: مبادی آداب است و به‌شدت حواسش به این است که مبادا با رفتار و سخنانش کسی را برنجاند. به موقع می‌خندد و به وقتش هم خیلی جدی جواب سوال‌ها را می‌دهد و با رویی گشاده،  پزهای مورد نظر خانم عکاس را جلوی دوربین می‌گیرد.

حواسش هست که شوخی‌هایش از حد نگذرد و همین طور هم که حرف می‌زند، زیر چشمی نگران است که مبادا جواب سوالی را درست ندهد و کمی اوایل حرف‌هایش، با استرس سخن می‌گوید. آرام آرام یخ‌اش باز می‌شود و به مرور اوج می‌گیرد و به دنیای فانتزی‌هایش قدم می‌گذارد و رگه‌هایی از انرژی و امید به صحبت‌هایش دمیده می‌شود. اصرار دارد که هیچ تمایلی درباره حرف زدن درباره برخی چهره‌ها را ندارد و فقط و فقط نفس عمل برایش مهم است.
بادیگاردها همیشه و در همه جای دنیا  مستقل‌ترین آدم‌هایی هستند که هرگز دوست نداشته و ندارند تحت تاثیر نام ستاره یا چهره‌ای قرار بگیرند و حرفه‌شان را فقط نوعی شغل می‌دانند برای خدمت به جامعه. در بقیه اوقات زندگی‌شان، تمام سعی‌شان در علایق و حفظ منش خاص خودشان سپری می‌شود و زندگی شخصی جالب توجهی هم دارند. آنها عمدتا دلباخته قهرمانان فیلمفارسی‌های دهه ۴۰‌ هستند و شیفته لوطی مشتی‌هایی که یک محل به احترام منش والایشان، کلاه از سر بر می‌داشتند.
محمود گودرزی بچه گرمدره کرج و متولد ۲۵ تیر ۱۳۵۶٫ دو تا بچه دارد و ورزش‌های زیادی را هم از سال‌های دور تجربه کرده‌ که شاخص‌ترین آنها جودو و دفاع شخصی است.  او حالا یکی از شناخته‌شده‌ترین‌بادیگاردهای ایرانی است.
چند سال ورزش حرفه‌ای در کارنامه توست و از چند سالگی نسبت به ورزش جدی‌تر شدی؟
من از وقتی که یادم هست ورزش می‌کردم. هم کشتی و هم فول ولی به صورت حرفه‌ای ورزش‌های جودو و دفاع شخصی را در کارنامه‌ام داشته‌ام که سرانجام آن به مربیگری دفاع شخصی رسیده است.
 
همین تجربه‌ها بوده که باعث شده وارد حوزه بادیگاردی شوی؟
من پیشنهادهای زیادی داشتم و از اقصی نقاط کشور به من پیشنهاد می‌شد. از کشورهای خارجی هم پیشنهاد زیاد داشتم از جمله عراق، ارمنستان، تاجیکستان. حتی از دبی هم برخی دوستان تمایل به برخی همکاری‌ها بودند و اوضاع همین طور جدی‌تر و جدی‌تر شد.
 
چرا همه بادیگاردها همیشه اخمو هستند و کمتر پیش می‌آید لبخند بزنند؟
نه من خیلی از بادیگاردها را دیده‌ام که اتفاقا می‌خندند.
 
اما ظاهرا قانونی در این بین است که آنها را مجاب می‌کند همیشه اخم بر چهره داشته باشند. 
به هر حال بادیگاردها وظیفه دارند از چهره‌ها محافظت کنند و باید روال و چهره ظاهری‌شان جوری باشد که بتوانند به بهترین شکل ممکن کارشان را درست انجام بدهند. آنها شاید در برخی اوقات اخمو باشند ولی آدم‌های بی‌رحمی نیستند و به اخلاقیات پایبندند.
همیشه غم مردم را می‌خورند و دوست دارند به بهترین شکل میزبان آدم‌ها باشند. بادیگاردها عمدتا آدم‌های غمگین و تنهایی هستند ولی خیلی‌ها به آنها به چشم یک انسان بد اخلاق می‌نگرند. در برخی مواقع مردم بیش از حد سعی در ابراز لطف دارند که این باعث می‌شود سلامت جسمی و روحی آن چهره به خطر بیفتد. به خاطر همین است که بادیگاردها باید نهایت سعی‌شان را در کارشان داشته باشند. البته با رعایت ادب و اخلاق پهلوانانه و درست.
 
هیچ‌وقت در تخیلات شده آرزو کنی بادیگارد یا محافظ شخصی فلان چهره باشی؟
نه؛ به هیچ وجه.

یعنی در زندگی هیچ قهرمانی نداری؟
قهرمان همه زندگی من اهل بیت (ع) هستند. من تا به امروز ۴۴ بار کربلا رفته‌ام. ۱۲ بار سوریه و مکه رفته‌ام. همیشه در زندگی‌ام نور ائمه جاری بوده و از برکت وجود آنهاست که خودم را فردی موفق برای جامعه می‌دانم.
در عکس‌هایی که از مراسم ترحیم  مرتضی پاشایی منتشر شد، شما در کنار  آرمین زارعی دیده شدید که در کنار او در حال تلاش برای خارج کردن وی از ازدحام‌های شدید بودید. این تصاویر باعث شد برخی گمانه‌زنی‌ها به وجود بیاید که شما بادیگارد شخصی  آرمین هستید.
آرمین از دوست‌های قدیمی من است. در لحظه‌ای که دیدم در ازدحام جمعیت گیر افتاده فقط سعی کردم کمکش کنم. البته مردم ما همیشه مردم با محبتی هستند و فقط سعی داشتند لطف خود را به او برسانند ولی ازدحام به قدری شد که دیگر کار به جاهای باریک کشیده شده بود و من هم سعی کردم به آرمین کمک کنم.
دوستان مسئول حفظ انتظامات برنامه از من خواستند که در آن لحظات کمک‌شان کنم و من هم وظیفه خودم دانستم که در آن شرایط به کمک دوستانم بروم ولی آن روزمن هم برای عرض تسلیت به خانواده پاشایی و آقایان مهدی و عباس کرد و جناب محمود گل‌محمدی به مراسم آمده بودم. به هر حال آقای مرتضی پاشایی عزیز دل ما بود و غم فقدان ایشان ضربه سختی به خانواده و اطرافیان زده بود. همین احساس مسئولیت باعث شد قدم جلو بگذارم.
شما در روزهای بیماری  مرتضی پاشایی به همراه پدر و مادر این خواننده و تعدادی از دوستان و اطرافیانش عازم سفر کربلا شدید. از آن روزها می‌گویید؟
روزهای تلخ و عجیبی بود. حتی عراقی‌هایی که ما را می‌دیدند، با دیدن اشک‌های پدرو مادر مرتضی از ته دل از خدا می‌خواستند که حاجت دل آنها را بدهد. آنهایی که نمی‌دانستند حتی موضوع چیست، باز هم از شدت گریه و زاری آنها ناراحت می‌شدند و خلاصه روزهای عجیبی بود.
 
حالا که از آن روزها حدود دو ماه گذشته، تغییری در نگاه تو به زندگی به وجود آمده؟
خیالم راحت شده. بیشتر به زندگی و گذر لحظه‌ها فکر می‌کنم و همین باعث شده تکلیفم با خودم روشن باشد. ما آدم‌ها وقتی زنده‌ایم و سالم و نفس می‌کشیم، حواس‌مان به خودمان نیست و این بزرگ‌ترین اشتباه همه زندگی ماست. این روزها بیشتر به زندگی فکر می‌کنم و سعی می‌کنم حواسم را بیشتر جمع کنم. ما وقت زیادی نداریم و کارهای نیمه تمام زیادی مانده که باید تمام‌شان کنیم. من می‌خواهم ازادامه زندگی‌ام، از لحظه به لحظه‌اش لذت ببرم و برایش انرژی و وقت صرف کنم. کسی چه می‌داند که فردا چه خبر است؟ امروز را جوری زندگی کن که انگار روز آخر عمرت است. آن‌وقت به حرف من می‌رسی.
قهرمان زندگی‌ات چه کسی است؟
همیشه برای من آقا  تختی بزرگ‌ترین قهرمان و پهلوان بوده‌اند. منش انسانی و آن خصوصیت‌های بزرگوارانه این قهرمان بوده که باعث شده ایشان در گذر تاریخ همواره جاودان بمانند. من فکر می‌کنم اسطوره‌سازی در ایران در سال‌های اخیر معنا و مفهومش را از دست داده. ما در طول تاریخ امثال آقا  تختی را داشته‌ایم که لقب  جهان پهلوان به راستی مستحق ایشان در همه سال‌ها بوده. امیدوارم جوانان این نسل نیز با اتکا به این قبیل قهرمانان از آنها برای سرلوحه قرار دادن اصول زندگی‌شان درس بگیرند تا بتوانند انسان‌های موفقی برای جامعه شوند.
نظرات
نام و نام خانوادگی  
آدرس ایمیل  
آدرس سایت