یه روز من و داداش کوچیکه(دهه هشتادی) خونه تنها بودیم.داشتیم ناهار میخوردیم یه دفعه عقب نشست دستاشو رو به آسمون بلند کرد گفت: خدایا! ما که سیر شدیم گشنه ها رو (منظورش من بودم) اگه سیر میشن سیر کن اگه…

فک و فامیله ما داریم

خواهرم دوستشو آورده خونه.مامانم هیچی نگفت . . . . . . حالا همین دختره رو اگه من آورده بودم…. واویلا بود همیشه بین بچه ها فرق میذارن بعد می گن نه همشون یه اندازه برامون عزیزن ۷دیشب اومدم خونه…