نایت ملودی » خانواده » روابط عاطفی » آیین همسرداری » چالشی به نام تعدد زوجین

چالشی به نام تعدد زوجین

ازدواج دوم، چه موقت باشد و چه دائم، چیزی نیست که به آسانی از سوی افراد جامعه پذیرفته شده باشد؛ آن هم در شرایطی که ملاحظات و شرایطی که در اسلام بر آنها تأکید شده، در این امر رعایت نشده و صرفاً به دلایل غیر محکمه پسند بسنده شود.
اسمش ملوک خانم بود. زنی خوشرو و صمیمی که همیشه لبخند به لب داشت. اهل محل همه او را می‌شناختند؛ او را و زن دیگری که بیشتر وقت‌ها همراهی‌اش می‌کرد. زنی سبزه‌رو و بلند بالا که سنش به ۶۰ سال می‌رسید و در نگاه اول خیال می‌کردی شاید مادر یا خواهر بزرگتر ملوک خانم باشد، اما کسانی که آنها را می‌شناختند می‌دانستند که این دو زن هووی همدیگر هستند.

ملوک خانم زن دوم اکبر آقا بود. می‌گفتند با رضایت زن اول به عقد او درآمده و میانه‌اش با هوو از همان اول خوب بوده است. انصافاً هم هووها به ظاهر، خوب هوای هم را داشتند اما چه کسی می‌داند که در دل آدم‌ها چه می‌گذرد. زن‌های محل هم گرچه با ملوک خانم برو و بیایی داشتند و به خاطر حسن خلق اش، رابطه شان با او خوب بود، اما چندان هم نگاه مثبتی به او نداشتند؛ هرچه باشد ملوک هووی زن دیگری شده بود و این، مسأله‌ای نبود که خانم‌ها به راحتی با آن کنار بیایند.

داستان ملوک خانم و هووی‌اش البته به سال‌ها پیش برمی‌گردد، همان وقت‌ها که بعضی مردها وقتی دستشان به دهانشان می‌رسید و به اصطلاح شلوارشان دوتا می‌شد، گاه هوس می‌کردند تجدید فراش کنند. مشکلاتی نظیر بیماری زن اول یا نازا بودن او هم، گاه دلیل دیگری می‌شد برای باز شدن پای هوو به خانه، اما این پایان ماجرا نبود. قصه حسرت‌ها، اشک‌های پنهانی و مشاجره‌های بی‌پایان، گاه آنقدر طولانی می‌شد که به عمر اعضای این گونه خانواده‌ها قد نمی‌داد.

حالا زندگی‌ها شکل و شمایل مدرن پیدا کرده و حال و هوای خیلی چیزها هم عوض شده است. تصور اکبر آقای قصه ما که همان وقت‌ها هم سنی از او گذشته بود و دو زن را با هم در خانه‌ای مشترک اداره می‌کرد، در لابه‌لای زندگی امروزی شاید کمی دور از ذهن به نظر برسد.

اما واقعیت‌ها چیز دیگری می‌گویند. اکبر آقای شصت و چند ساله که موهای سرش ریخته بود و کت و شلوار راهدار به تن می‌کرد و کلاه شاپوی‌اش را تا دم ابرو پائین می‌کشید و آدم را یاد سید میران « شوهر آهو خانوم» می‌انداخت، هیچ شباهتی به مردان جوان و تحصیلکرده با ظاهر امروزی ندارد؛ مردانی که همسرانی جوان و گاه کودکانی نوپا دارند و زندگی شان به هیچ عنوان شباهتی به داستانی که در ابتدا گفته شد، ندارد اما گویا در همان مسیر قدم برمی‌دارند. همه چیز به ظاهر خوب و مرتب است. یک زندگی ایده‌آل که خیلی‌ها حسرت‌اش را می‌خورند اما این قصه گویا سر دراز دارد.

کافی است سری به دادگاه‌های خانواده بزنید تا با شمار زیادی از موارد مشابه برخورد کنید، البته برخورد همه در مواجهه با این قضیه یکسان نیست.

سحر ۳۴ ساله است و لیسانس مامایی دارد. فرزند اول‌اش ۴ سال دارد و دومی را هم دو ماه پیش به دنیا آورده و یک ماهی می‌شود که باخبر شده شوهرش تقریباً ۶ ماه پیش، ازدواج مجدد کرده است، حال و روز خوبی ندارد. نگاه‌اش خسته و بی‌فروغ است. می‌گوید:« دیگر حوصله رسیدگی به بچه‌ها را هم ندارم اما این طفلک‌ها چه گناهی دارند؟!»

به جای خالی قاب روی دیوار اشاره می‌کند و با غصه ادامه می‌دهد:« از روزی که فهمیده‌ام دیگر تحمل نگاه کردن به قاب عکس عروسی‌مان را ندارم. انگار به تمام خاطراتم خیانت شده است. شب‌ها مانند یک سایه به خانه می‌آید و تلاش می‌کند تا چشم در چشم نشویم. آنقدر گریه کرده‌ام و ضجه زده‌ام که دیگر رمقی برایم نمانده است. دائم یک سؤال در ذهنم دور می‌زند که «چرا من؟!» راستش هیچ گاه فکرش را هم نمی‌کردم دچار چنین مشکلی شوم.»

سحر خیال طلاق گرفتن ندارد می‌گوید، به خاطر بچه‌هایم. اما معتقد است که دیگر هیچ چیز شبیه قبل نمی‌شود حتی اگر آن زن از زندگی‌اش کاملاً بیرون رود.

شوهر سحر همسن و سال خودش است. از پشت تلفن، کم حرف و بی‌حوصله به نظر می‌رسد. علاقه‌ای ندارد تا داستان زندگی اش، نقل هر مجلسی شود. می‌گوید:« هر چه سحر بگوید همان کار را می‌کنم. او حق دارد که ناراحت باشد. ما هردو دانشجو بودیم که ازدواج کردیم. با سختی به اینجا رسیدیم. سحر تا وقتی فرزند دوممان به دنیا نیامده بود، پا به پای من کار کرد، شرمنده‌اش هستم. او زن خوبی است و …»

در صدایش لرزش نامحسوسی حس می‌شود. «یک چیزهایی هست که نمی‌شود برای همه عنوان کرد. سخت است بشود درباره‌اش صحبت کرد حتی با خود سحر! شاید اگر او کمی…» حرف‌اش را می‌خورد و سکوت…
هووهای امروزی، غصه‌های دیروزی
روزی گمان می‌شد که همسر دوم مرد دوزنه، زنی جوان‌تر و زیبا‌تر از همسر اول اوست و سوگلی مرد به شمار می‌رود. این هووها گرچه مورد غضب زنان دیگر بودند اما این‌گونه حس می‌شد که از برنده شدن در رقابت ربودن دل شوهر، خشنود هستند و آن را مایه مباهات خود می‌دانند.

پروانه، ۳۱ ساله و کارمند است. ظاهری ساده و بی‌آلایش دارد و آرام و شمرده صحبت می‌کند. تصورش کمی دشوار است که زن دوم باشد. می‌گوید: «ازدواج اولم دوامی نداشت، بعد از طلاق هم تا مدت‌ها افسرده بودم. با خانواده‌ام زندگی می‌کردم و گرچه با من مهربان بودند اما دوست داشتم زندگی مستقل خودم را داشته باشم. برای کسی که تجربه زندگی مشترک را داشته سخت است که دوباره با پدر و مادرش زندگی کند. البته مواردی برای ازدواج پیش آمده بود اما هیچ کدام را مناسب خودم نمی‌دیدم.»

او ادامه می‌دهد: «با همسرم در محل کار آشنا شدم.

یکی از ارباب رجوع‌ها بود که زیاد به شرکت ما می‌آمد. در همین رفت و آمدها هم بود که کم کم به یکدیگر علاقه‌مند شدیم. البته آن موقع نمی‌دانستم که زن و بچه دارد. وقتی حرف ازدواج به میان آمد، موضوع را گفت. پذیرش این موضوع برایم خیلی سخت بود اما به او علاقه‌مند شده بودم و از طرفی دلم می‌خواست هرچه زودتر مستقل شوم.»

حدود ۲ سالی از ازدواج پروانه می‌گذرد اما همسر اول شوهرش هنوز از ماجرا اطلاعی ندارد.

اما مگر طبق قانون اجازه همسر اول برای ازدواج مجدد مرد لازم نیست؟ پروانه پاسخ روشنی برای این سؤال ندارد. «چرا، من هم شنیده‌ام اما گویا بعضی دفترخانه‌ها این کار را انجام می‌دهند.»

او از دادن شماره تلفن و نشانی دفترخانه طفره می‌رود و در عوض سفره دلش را باز می‌کند: «زن دوم بودن، کار راحتی نیست. اگر مخفیانه باشد یک جور دردسر دارد و اگر علنی هم باشد، یک جور دیگر. اولش همه چیز به ظاهر خوب بود، احساس می‌کردم با کسی که دوست دارم سر و سامان گرفته‌ام اما عمر خوشی هایم چندان بلند نبود. باور کنید خیلی وقت‌ها حسرت به دلم می‌ماند که با همسرم در خیابان قدم بزنم  یا در تعطیلاتی مانند نوروز با هم به مسافرت برویم. از تنها ماندن‌های طولانی خسته شده‌ام، اما چه کنم که خودم این نوع زندگی را پذیرفته‌ام. کاش از اول تن به این ازدواج نمی‌دادم. بارها و بارها تصمیم گرفته‌ام همه چیز را به همسر اول شوهرم بگویم، اما از عواقبش می‌ترسم. احساس می‌کنم در برزخ زندگی می‌کنم.»

 لایحه‌ای جنجالی
ازدواج دوم، چه موقت باشد و چه دائم، چیزی نیست که به آسانی از سوی افراد جامعه پذیرفته شده باشد؛ آن هم در شرایطی که ملاحظات و شرایطی که در اسلام بر آنها تأکید شده، در این امر رعایت نشده و صرفاً به دلایل غیر محکمه پسند بسنده شود.

ازدواج مجدد مردان که عموماً به صورت مخفیانه صورت می‌گیرد، آن هم در شرایطی که هیچ عذر و بهانه موجهی برای این امر، موجود نبوده باشد، مسلماً زنان را با چالش‌های روحی و جسمانی فراوانی مواجه می‌کند.

شاید بر همین اساس و برای حل مشکلات موجود در این رابطه هم بود که قانون جدید حمایت از خانواده پس از فراز و فرود‌های بسیار و تغییرات متعددی که در برخی مواد و بندهای آنها انجام شد، سال ۱۳۹۰ سرانجام با امضای رئیس جمهوری پیشین برای اجرا از سوی قوه قضائیه به وزارت دادگستری ابلاغ شد؛ گرچه لایحه جنجالی، قصه‌ای بود که سر درازی داشت و به عقیده بسیاری از منتقدان، بیشتر به این مشکلات دامن می‌زد.

این لایحه جنجالی البته تیرماه ۱۳۸۶ به مجلس رفته بود، اما با ۴ سال تأخیر در اواخر سال ۱۳۹۰ تصویب و اسفند ماه همان سال برای تأیید نهایی به شورای نگهبان ارسال شد؛ لایحه پر فراز و فرودی که  ازدواج دوم مردان و مهریه زنان جنجالی‌ترین موادش بود.

لایحه ۵۰ ماده‌ای  حمایت از خانواده اما مورد قبول شورای نگهبان واقع نشد و این شورا ایراداتی به آن گرفت که به ماده ۲۲ و ۲۳ لایحه حمایت معروف شد که در مورد ازدواج موقت و مجدد مردان بود.

در ماده ۲۳ لایحه حمایت از خانواده آمده بود:« دادگاه اجازه ازدواج دوم را در این موارد به زوج می‌دهد: در صورت رضایت همسر و اختیار همسر دائم بعدی منوط به توانایی مالی مرد و تعهد اجرای عدالت بین همسران. همچنین در صورت تعدد ازدواج، چنانچه همسر اول مطالبه کند، ازدواج دوم منوط به پرداخت مهریه زن اول است.»

این امر منجر به بروز بحث‌های داغ و اظهار نظرهای متفاوتی در آن زمان شد.

علی مطهری از جمله مخالفان حذف این ماده بود که در این باره گفته بود: «باید نگاه جامعی به قوانین و احکام خانوادگی در اسلام داشته باشیم. از این رو به موضوع ازدواج مجدد، ازدواج موقت، ارثیه و دیه کمتر زنان و… باید توأم با هم نگریست.»

نادر قاضی‌پور نماینده ارومیه هم با مطهری همنظر بود. به گفته او،ازدواج مجدد جلوی خلاف شرع را می‌گیرد. ما در جمهوری اسلامی ایران زندگی می‌کنیم و نه در غرب و باید قوانین اسلامی را اجرا کنیم. در مجلس شورای اسلامی هم باید قوانین اسلامی تصویب شود.

زهره الهیان نماینده تهران، اما  با تأکید بر این‌که در اسلام، اساس بر تک همسری است، اعلام کرد: «وجود چنین ماده تنش برانگیزی بود که باعث شد بررسی آن ۴ سال به طول بینجامد.» رفعت بیات نماینده مجلس هفتم نیز این لایحه را خلاف نظرات امام راحل و در جهت نابودی بنیان خانواده عنوان کرد.

در نهایت شورای نگهبان وارد شد و این ماده با ایراداتی به کمیسیون قضایی ارسال شد و کمیسیون هم ایرادات را رفع کرد.

بر این اساس، ماده ۲۳ مربوط به ازدواج مجدد مرد که بر پایه آن، مردان برای ازدواج مجدد نیازی به اجازه و آگاهی همسر قبلی خود ندارند و تنها لازم است به دادگاه توانایی مالی خود برای داشتن زن جدید را اثبات کنند،  پس از انتقادهای بسیار حذف شد و در ماده ۲۲ درباره ازدواج موقت تغییری صورت نگرفت و چنین ماند: «چنانچه ازدواج موقت منتهی به تولد طفل شود، به منظور رعایت حقوق طفل این ازدواج باید ثبت قانونی شود.»

به هر شکل با تمامی فراز و فرودها، بالاخره لایحه حمایت از خانواده از کنکور سخت شورای نگهبان گذر کرد و ۹ اسفند ماه سال ۹۱  به تصویب رسید.البته غیر از ماده ۲۲ و ۲۳، ماده ۲۵ لایحه در رابطه با مهریه نیز چالش برانگیز بود و اتفاقاً هر سه این مواد از ابتکارات دولت نهم و در نتیجه دستکاری در لایحه پیشنهادی قوه قضائیه شکل گرفته بود.

حجت‌الاسلام علی شاهرخی رئیس کمیسیون قضایی مجلس هشتم در این باره گفت: «حذف این دو ماده را اعلام کردیم تا اگر مجلس به بررسی لایحه‌ای می‌پردازد، بدون وجود چنین موادی باشد که خانواده‌ها را نگران نکند و خانواده‌ها بدانند ما نسبت به مسائل آنها بی‌توجه نیستیم. اگر شرایط برای ازدواج مجدد همین باشد (توان مالی و کسب اجازه از دادگاه) قطعاً خانواده‌ها در معرض فروپاشی قرار می‌گیرند، لذا این‌که بدون محدودیت و شروط کافی به مرد اجازه ازدواج مجدد داده شود (طبق این ماده) آن را منطقی و معقول ندانستیم و لذا رأی به حذف آن دادیم.»

هیچ چیز مانند قبل نمی‌شود
در مورد ازدواج مجدد مردان، هر چند که قوانین، تکلیف را تعیین کرده باشند اما به هر حال نمی‌توان بروز عوارض روانی و اجتماعی را در این باره نادیده گرفت.

مهرداد محمد‌زاده، روانشناس و مشاور خانواده در این رابطه در گفت‌و‌گو با ایران می‌گوید:« زنان عموماً نمی‌توانند به راحتی ازدواج مجدد شوهر را بپذیرند و در چنین مواردی، زن نسبت به شوهر خود و همچنین زن دوم،احساس نفرت پیدا می‌کند اما در بیشتر موارد به دلیل آن که  این احساسات را بروز نمی‌دهد، گرفتار افسردگی‌های شدید خواهد شد. طبعاً در چنین خانواده‌ای فرزندان نیز از اثرات سوء این مسأله در امان نخواهند ماند.

ممکن است آنها نیز به تبع مادر، رفتار انزجاری نسبت به پدر از خود نشان دهند که خود، به بروز آسیب‌های دیگری نظیر  پرخاشگری، انزواطلبی، بی‌حوصلگی و بی‌اشتهایی منجر خواهد شد که می‌تواند زمینه ساز بروز مشکلاتی  همچون افت تحصیلی و فرار از خانه شود.»

او ادامه می‌دهد:« بی‌میلی به ادامه زندگی مشترک از سوی زن اول نیز از عواقب ازدواج مجدد مردان است. در این گونه موارد حتی زن ممکن است بر اثر بروز هیجانات عاطفی و احساس انزجار به شوهر خود آسیب برساند، چرا که زن اول به عقیده خود با تمام سختی‌های زندگی مشترک کنار آمده و اکنون که شوهر با  اختیارات مردانه خود به ازدواج مجدد اقدام کرده است، در نظر زن نوعی  خیانت و نادیده گرفتن تمام تعهدات زندگی زناشویی صورت گرفته است.»

این روانشناس معتقد است که به هر حال ازدواج مجدد در عرف جامعه ما دارای بار منفی است و می‌تواند به گونه‌ای در برقراری شبکه‌های ارتباطی خانواده با دنیای پیرامون خود تأثیرگذار باشد.

محمد‌زاده می‌گوید: «معمولاً در این گونه خانواده‌ها رفت و آمدهای خانوادگی به میزان بالایی کاهش می‌یابد؛ چرا که طرفین از مواجهه با افراد فامیل و این‌که مجبور باشند توضیحاتی در مورد زندگی خود بدهند یا نحوه برخورد دیگران با این قضیه فراری هستند.»

او ادامه می‌دهد: «از سویی دیگر مسئولیت‌های تعدد زوجات سنگین است و خواه ناخواه آسایش و راحتی را از مرد می‌گیرد که خودش تبعات منفی برای خانواده دارد. البته در بسیاری از موارد دیده شده  که مرد از تعدد زوجات بسیار هم راضی است و احساس سختی و در فشار بودن هم ندارد که در این گونه موارد معمولاً از زیر بار مسئولیت‌های شرعی و اخلاقی آن شانه خالی کرده و زنی را مورد توجه قرار داده و به زن دیگر بی‌مهری کرده است.»

کم نیستند زندگی‌هایی که با باز شدن پای زن دوم، به ویرانی کشیده شده که البته هیچ یک از افراد خانواده بویژه خود او از ترکش‌های گاه مرگبارش، در امان نبوده است. چه جنایت‌ها که در این گونه موارد اتفاق نیفتاده و چه امیدهایی که به باد نرفته است. نمونه مشهورش همین داستان تلخ ناصر و لاله و شهلا.

زندگی مشترک پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. شاید پای صحبت هرکس بنشینید، حرف تازه‌ای بشنوید؛ حرف‌هایی که گاه آنقدر در دل می‌مانند تا غبار فراموشی سر و رویشان را بپوشاند و گاه هم منجر به بروز اختلالات گوناگون می‌شود که تبعات مختلفی هم دارد.

بغض‌های فرو خورده، گریه‌های پنهانی، حسرت‌های به دل مانده، غرورهای جریحه دار شده، آسایش از دست رفته، آرزوهای خاک شده و….
این قصه سر دراز دارد….

نظرات
نام و نام خانوادگی  
آدرس ایمیل  
آدرس سایت